یک نـخ آرامش دود می کنم.....

بـه یادِ نا آرامیهایی که از سر و کـول دیروزم بالا رفتـه اند

یک نـخ تــنهایـی....به یاد تمام دل مـشغولیهایم...

دردهای من ، جامه نیستند ، تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند ، تا به رشته ی سخن در آورم

نعره نیستند تا زِ نای جان برآورم

مادر !
ببین‌ که‌ خسته‌ام‌....تنها و دل‌ شکسته‌ام‌
مثل‌ زمونه بچّه‌گی‌.....کنارِ تو نشسته‌اَم‌ .
مادر....نگاهی‌ کن‌ به‌ من‌
ساکت‌ نمون‌....حرفی‌ بزن‌
از بی‌وفایی‌هام‌ بگو.....از تلخیِه تنها شُدن‌ .

یکی از سخت ترین کارا
پاک کردن مسیج هایی

که یه روزی
برات یه دنیا معنی داشته .

من.....دهقان فداکاری شده ام که تمام وجودش را

به آتش کشیده.....روبرویت و تو

قطاری که

چشمِ دیدن مرا ندارد .

من از بازدمِ تو

دم را می دزدم

و تو ، تهی از

رخت خاطراتش نخ نما شده بود

انگار بوی نا گرفته بود چمدانِ ذهنش

پیتِ نفت را بروی خاطراتِ کهنه اش ریخت

اين روزها فقط می بافم
خيال و رويا .

اين شب ها فقط می دوزم
غم ها و فاصله ها .

امروز هم تو مرا از خواب بیدار کردی

چای دم کردی

لباس ها را اتو کردی

حالا هم تو کنار من نشسته ای

همین جا روی مبل

بیچاره غم....
اگه من نبودم
چقدر تنها میشد .